روزگار

آقا یه سوال...راست راست جواب بدید...کی تا حالای زندگیش اون چه فکر میکرده شده و ازش راضیه؟؟؟

کمی کنکور

از آن جایی که تو کنکور طرز تفکر خیلی مهمه تصمیم گرفتم یه کمی هم به عنوان یه مشاور حقیر یه حرفی زده باشم...

شما هر کدومتون تو زندگی هدفی را دنبال می کنید.هدفی که انتخاب می کنید نباید فقط مطابق علاقه باشه.یعنی مثلا کسی که از خون میترسه و با دیدن خون غش میکنه پزشکی رو نمی تونه انتخاب کنه هر چند اونو دوست داشته باشه...پس یک لحظه علاقتونو به حاشیه ببرید و واقع بینانه برای مدت یک ربع به هدفتون عاقلانه فکر کنید...اگه راجع به اون مطمئنید منو همراهی کنید...

اول می خوام ببینید چه لوازمی برای رسیدن به هدفتون لازمه...من بهتون میگم:اول این که بدونید چقدر باید براش بخونید(به خواندن هدف دار بعدا می پردازم)دوم این که چه در صدایی تو درسا شما رو به اون هدف می رسونه(درصد نه رتبه و بر اساس کنکور های سال های پیش)و سوم که مهم ترینشه یک اراده ی قوی که تا روز کنکور یک لحظه هم ضعیف نشه...

واقعا ارزش این جلسه اینقدر هست که یک روز کامل بهش اختصاص بدید و راجع به چیزایی که میگم خوب فکر کنید.عامل مهم دیگه که خیلی مهمه اعتماد به نفسه که هر کسی اونو یه جور تعریف مس کنه...اما بر اساس تجربهی شخصی من اونو این جوری توصیف می کنم:فقط+ و-ممنوع...یعنی تو زندگیتون فقط مثبت فکر کنید همین حالا افکار منفیو دور کنید از نوع نمی تونم و سخته و امکان نداره و...دستاتونو مشت کنید محکم بگید من میتونم...من می رم تا آخرش هستم و با کمک خدا هیچ چیزی نمیتونه منو از هدفم دور کنه...باریکلام...من باز هم بر اساس تجربه ی شخصی میدونم همیشه شیطون افکار منفی رو به ذهنمون میاره.به خدا کار سختی در برابرش ندارید فقظ در همون ابتدای ورودش تا می خواد حرفی بزنه بهش اعتنا و فکر نکنید و افکار شیطانی منفی رو ادامه ندید...فقط+

خب حالا که قرار شد فقط افکار تونستن و رفتن و صعود کردن باشههه و فکر منفی به در بسته بخوره وقتشه با دومین کلید طلائی آشنا بشید... دقت...چیزی که منو توی کنکور خیلی آزار داد و شاید اگه بی دقتی نمی کردم حالا جزو دو رقمی ها بودم.از حالا خواهشا سعی کنید به همه چیز از اول تا آخر دقت کنید جوری که هیچ چیزش از قلم نیافته...من چندین بار مثلا کلیه رو با فوق کلیه اشتباه میدیدم و سوالو اشتباه می زدم...پس دقت و دقت و دقت به همه چیز کوچک و بزرگ...سوم سرعت...خیلی مهمه راه بدس اوردنشم اینه که به مرور زمان و تست زدن زیاد سعی کنی زیادش کنی...نکته ی مهم تو حرفم به مرور زمانه نه یک شبه...حداقل ۴ ماه کار بی وقفه.ولی نکته اش اینه سعی کن سریع تر حل کنی و اگه حتی یک ثانیه یک تست رو زودتر از دفعه قبل حل کردی به خودت آفرین بگی.چهارم آرامشه همیشه آروم باش و بدون که خدا که بزرگ ترین خالق و قدرت مند ترینه و بسیار هم مهربانه همیشه درون توست و از روح خودش در تو دمیده پس تو دارای قدرت روحی فوق العاده ای که از پس هر کاری برمیای...پس آروم باش سر امتحان یا الله بگو سر درس خوندن و هر کار دیگه متوصل شو بر کسی که درون توست...

تو میتونی پس دستاتو مشت کن(یه بار دیگه)افکار مثبتو داخل کن و منفیو دور کن تکیه کن بر خدایی که در درون توست و بگو یا خدا و برو به سمت هدف...منم تا آخرش همراهتم...آروم باش و بدون همه چی با اون درست میشه...به قول ایمان سرورپور عزیز +خدابدن ـتمام مشکلات...پاشو و شروع کن

تاریخ صفویه

از اونجایی که خودم عاشق تاریخ خصوصا تاریخ صفویه هستم یه خلاصی ای ازش گذاشتم.باشد که به درد بخورد:

شیخ صفی الدین اردبیلی در 12 سپتامبر 1334 /12 محرم 735 درگذشت. صدرالدین موسی پسر وی در سی سالگی (بعد ازپدر) به رهبری طریقت صفویه رسید وی در دوران ریاست خود (91 ـ 1334 / 93 ـ 735) بنای زیارتگاه خاندان صفوی در اردبیل را پایگذاری کرد. آنگاه بسیاری از امرای ایلخانی و اشراف مغول در شمار مریدان مشایخ اردبیل درآمدند. این دوران مقارن بود با از هم پاشیدن امپراطوری ایلخانی در ایران و بین النهرین. شیخ صدرالدین در 2 ـ1391 / 793 درگذشت. وی پیش از مرگ، پسرش خواجه علی را به عنوان جانشین و نایب خود برگزیده بود و «سجاده ارشاد و تربیت عباد» را به وی سپرده بود. خواجه علی تا هنگام درگذشتش در 15 مه 1427 /18 رجب 830 رئیس طریقت بود. تحت رهبری وی تعالیم نیمه مخفی طریقت صفویه آشکارا ماهیت شیعی گرفت.[1][1] بعد ازمرگ وی در بیت المقدس پسرش ابراهیم تا 1447 / 851 عهده دار همان ریاست شد. وی در دوران خود شبکه هواخواهانی را که فعالانه درگیر پیشبرد تبلیغات صفویه در آناتولی و دیگر نقاط بودند حفظ و تقویت کرد. بعد از حیدر پسرش جنید به رهبری طریقت صفویه رسید، وی به قدرت معنوی صرف بسنده نکرد و به تحریک مریدانش با جهاد علیه کفار، روحیه جنگجویی را در طریقت وارد ساخت[1][2] این فعالیت باعث سوء ظن حکمران غرب ایران، جهانشاه قره قویونلو شد. که سلطه اش از آذربایجان و مرزهای گرجستان تا خلیج فارس برقرار بود. جنید (ملقب به سلطان) با اوزون حسن (حکمران آق قویونلو) متحد شد و در جریان حمله به شیروان در 4 مارس 1460 / 11 جمادی الاول 864 ، در سواحل رود کر کشته شد. و پسرش حیدر (خواهرزاده اوزون حسن) جانشین وی گردید. . و پسرش حیدر (خواهرزاده اوزون حسن) جانشین وی گردید. حیدر در 1488 /893 شهر شماخی پایتخت شیروان را غارت کرد، (در این زمان اوزون حسن درگذشته بود) اما طی حمله یی متقابل، شیروانشاه که از دامادش یعقوب، سلطان آق قویونلو 4000 نیروی جنگی دریافت کرده بود توانست در نهم ژوئیه همان سال سپاه حیدر را شکست داده و خودش را نیز به قتل رساند. حیدر، ابداْع  کننده کلاه مخصوص قرمز رنگی بود که به مناسبت دوازده امام شیعه دوازده ترک داشت. از آن پس این کلاه علامت مشخصه طرفداران دودمان صفوی گشت[1][3] و سبب شد که عثمانیان به منظور استهزا به آن لقب قزلباش[1][4]  یا سرخ سر بدهند. حیدر سه پسر داشت که علی  جانشین وی گردید و از همان ابتدا خود را شاه نامید لذا توسط سلطان یعقوب دستگیر و زندانی شد. بعد از درگذشت سلطان یعقوب در دسامبر 1490 /صفر 896، علی و برادرانش  بعد از چهار سال و نیم حبس آزاد شده و به هم پیمانی یکی از مدعیان تاج و تخت آق قویونلو بنام رستم درآمد اما یک سال بعد با آشکار شدن قدرت هواداران صفویه رستم قصد جان برادران صفویه را کرد که در این کشاکش علی کشته شد و اسماعیل که از طرف برادر مقتولش جانشین وی و رئیس طریقت صفویه تعیین شده بود توانست خود را به اردبیل برساند. و مخفی شود. و با کمک مریدانش به گیلان فرار کند  در این زمان اسماعیل هفت سال داشت. بعد از کشته شدن رستم توسط پسرعموی  خود، (1497 /902) اسماعیل با کمک و مشاوره هفت نفر از مریدان نزدیک خاندان صفویه که به «اهل اختصاص» معروف بودند، به مبارزه بر علیه دولت آق قویونلو برخاست و توانست در دسامبر 1500/جمادی الاخر 906 از رود کر گذشته در نزدیکی قلعه گلستان به نبرد با شیروانشاه فرخ یسار بپردازد. فرخ یسار کشته شد و اسماعیل بعد از شکست دادن دشمن باکو را تسخیر نمود سپس در منطقه شرور نخجوان سپاه قدرتمند الوند را شکست داده و کنترل آذربایجان را بدست گرفت. نهایتا وی  در 14 سالگی  (1501/907 ) در شهر تبریز به عنوان اولین پادشاه سلسله صفویه تاج بر سر نهاد. سکه ها به نام اسماعیل ضرب شد اما مهمترین کار او اعلام تشیع اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی کشور جدید صفویه بود.

قبل از برقراری دولت صفویه، رهبر صفویه در تبلیغات این طریقت صرفا نماینده امام غایب نبود بلکه خود امام غایب بود؛ حتی رهبر صفویه را تا آنجا می رسانند که ادعا میکردند خداوند در او حلول کرده است. ادعا شده که مریدان جنید آشکارا از وی به عنوان «خدا» و از پسرش به عنوان «پسر خدا» یاد می کردند و در ستایش وی می گفتند: «هو حی القیوم، لااله الاهو» و به اسماعیل ولی الله میگفتند.

    هنگامیکه اسماعیل در تبریز تاج بر سرنهاد تنها بر ناحیه آذربایجان تسلط داشت؛ ده سال طول کشید تا توانست بقیه ایران را فتح کند. او بغداد را هم تسخیر کرد اما زیاد نتوانست نگه دارد. مراحل اصلی گسترش امپراتوری صفویه عبارت بودند از: شکست بازمانده نیروهای آق قویونلو نزدیک همدان (1503/909) (که مرکز و جنوب ایران را تحت کنترل اسماعیل درآورد)؛ به انقیاد درآوردن نواحی مازندران وگرگان در مجاورت بحر خزر و تسخیر یزد در جنوب شرقی (1504/10ـ909)، آرام ساختن مرزهای غربی و الحاق دیار بکر (7-1505/11-910 الی 13-912)؛ تسخیر بغداد و فتح جنوب غربی ایران (1508/4-913)؛ به انقیاد درآوردن شیروان (10- 1509 /915)؛ و فتح خراسان (1510/918) که سه سال قبل توسط ازبکان ماوراءالنهر از تیموریان گرفته شده بود. لکن بزرگترین پیروزی اسماعیل بی تردید در جنگ مرو در دوم دسامبر 1510/26 شعبان 916 به دست آمد که در نتیجه آن ناحیه خراسان به اختیار صفویه درآمد و شهر هرا، دومین شهر و محل اقامت جانشین بلافصل سلطنت شد.

 حکومتی که صفویان در اوایل قرن دهم هجری برپا کردند یک حکومت مذهبی و برپایه تشیع بود، این دوره نزدیک به دو قرن و اندی طول کشید. با توجه به تاثیر بلند مدت دستاوردهای صفویان تا عصر حاضر، می توان گفت که آنها در حل و فصل مشکلات برخاسته از امور نظامی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی تا حدود قابل ملاحظه ای موفق بودند. سلسله هایی که پس از صفویان بر سر کار آمدند در پیدا کردن راه حل برای مشکلات موجود جامعه به اندازه صفویان موفق نبودند. ایران در زمان صفویان به رغم فشارهای داخلی و خارجی توانست با دستیابی مجدد به هویت ملی، به کشوری قدرتمند و مستقل در شرق اسلامی تبدیل شود. این نظام به مدت دویست و بیست و پنج سال در ایران ثبات و استواری پدید آورد.

 

ترتیب حکومت شاهان صفوی:

 

شاه اسماعیل اول 1501م/ 907 تا 930 هجری (تخلص شعری وی خطایی بود)

شاه طهماسب اول 931 تا 984 هجری

شاه اسماعیل دوم 984 تا 985  هجری

سلطان محمد خدابنده 985 تا 996 هجری

شاه عباس اول 996 تا 1038 هجری

شاه صفی اول 1038/ 17 فوریه 1629تا 1052 هجری

شاه عباس دوم 1052 تا 1078 هجری

شاه سلیمان 1078 تا 1105 هجری   1666/1077

شاه سلطان حسین 1105 تا 1135 هجری  1722/1135

شاه طهماسب دوم 1135 تا 1145 هجری

شاه عباس سوم 1145 تا 1148 هجری

عشق

عشق چیست؟حس مجنون به لیلی؟یا حس فرهاد به شیرین...من عشق را در مادری می بینم که که وقتی غذا کم بود هوس دوباره هوس نون و ماست کرد...قربون همه ی مادرا...

باران

باران...اشک ابر بر سینه ی پر چاک زمین...و چه زیباست فریاد آسمان و چه زیباتر سکوت زمین...باران ترس ابر از فریاد آسمان یا شاید گریه ی شوق از رحمت الهی...چه زیباست آسمان ابری...چه زیباست گریه ی دلی پاک


برگشت

برگشتم ...

زندگی مثل برق میگذره ... مثل باد ... یا شایدم مثل طوفانه ...

این وبلاگ ... یه روز همه چیز بود ... یه روز باهاش زندگی می کردم ...

زندگی ........

ولی زندگی من عوض شد ... 

حالا میخوام برگردم به گذشتم ... به خودم ....

به خونه دلم ...

سلام ... من اومدم 

هی

به سحر نزدیک میشوم ... همچنان گنگ و سر در گمم ....

زندگی چقدر ناجوان مردانه تجربه نشانم می دهد ....

درد من از نیستن نیست ... از چرا نبودن است ....

درد من این جمله : به نام نقطه آغاز است ... که پایان خط می شود و تمام .......

درد من از نبودن نیست ... از چرا نیستن است  ...

دلم هوای آرادی کرده ...

آزاد از این هوا ...

از این شک ...

از این بغض ...

آزادیه کلامم کو ... ؟

آزادیه آزادانه فریاد زدنم کو ... ؟

مقصر حماقت من بود یا بچه بازیم ... ؟

مقصر قلبم بود یا حرفهای شیرینه ..... ؟

کاش روشن میشدم ...

اندکی نمانده که از این درد روشن دل بشوم ...................................................................




یادش به خیر

اینم یه دوبیتی زیبا از یه معلم عزیز در وصف مولاعلی...یادش به خیر

تو   هم    نفس    فرشتگانی   مولا          شایسته ترین مردمانی   مولا

نام توهمیشه برزبان ها جاری است          از بس که عزیزو مهربانی مولا

آرسنال برای همیشه

ایول به تیم آرسنال...آرسنالاییاش بیاند اینجا...اونایی که روش غیرت دارن...اونایی که دوسش دارن...اونایی که می خوانش چه ببره چه ببازه...آرسنال امسال با بازیه بی نظیر بازیکن ترک نژاد خود اوزیل و با بازیکنان جوان خود اومده که قهرمان باشه بعد زمان اسطوره ی خود تری هانری...

بازگشت

سلام دوستان...

بعد از یک وقفه ی طولانی در امر وبلاگ نویسی بازگشتم و اومدم با کلی مطلب جدید و به روز... امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد...